دست هائی که کمک میکنند مقدس تر از لب هائی هستند که دعا میکنند.(کورش کبیر)
من خدا را دارم کوله بارم بر دوش،
سفری میباید،
سفری تا ته تنهایی محض،
هرکجا لرزیدی،
از سفر ترسیدی،
فقط آهسته بگو : من خدا را دارم.
به خدا گفتم "خسته ام" گفت : " لا تنقطوا من رحمه الله ... از رحمت خدا ناامید نشوید."
گفتم : " هیچ کسی نمیدونه تو دلم چی میگذره" گفت : " ان الله بین المرء و قلبه .... خدا حائل است میان انسان و قلبش."
گفتم : " هیچ کسی رو ندارم." گفت : " نحن اقرب الیه من حبل الورید... ما از رگ گردن به انسان نزدیکتریم."
گفتم : " ولی انگار اصلا منو فراموش کردی" گفت : " فاذکرونی اذکر کم ... منو یاد کنید تا یاد شما باشم."